حجاب و عفاف


تو یک فرشته ای! در روزگاری که : زن را بـ‌ه "تن" می شناسند غیرت را "بددلی" می


نامند و


باحجاب را " اُمل" می دانند ، تو همچنـان "فرشته" بمان


نوشته شده در يکشنبه 5 مهر 1394ساعت 21:24 توسط masal|

خواهرم گو که چرا رنگ برنگ آمده ای؟

مگر از عفت و آزرم به تنگ آمده ای؟

چه بدی دیدی از آیات خداوند رحیم

که تو با مذهب اسلام به جنگ آمده ای؟

این گناه علنی از تو مسلمان زشت است

تو خوش از اینکه به انظار ، قشنگ آمده ای؟

عصمت و دین جوانان همه بر باد دهی

ای که بی چادر و با مانتو تنگ آمده ای

خواهرم گو که چرا رنگ برنگ آمده ای؟

مگر از عفت و آزرم به تنگ آمده ای؟

چه بدی دیدی از آیات خداوند رحیم

که تو با مذهب اسلام به جنگ آمده ای؟

این گناه علنی از تو مسلمان زشت است

تو خوش از اینکه به انظار ، قشنگ آمده ای؟

عصمت و دین جوانان همه بر باد دهی

ای که بی چادر و با مانتو تنگ آمده ای

به کجا می روی از خیمه ی زهرا ، برگرد

که به راه گنه و فتنه و ننگ آمده ای

دل به دریای هوسها زده ای،غافل از این

طعمه ای هستی و در کام نهنگ آمده ای

تو چنان صیدی و صیاد هوس در پی توست

از چه در معرکه ی تیر و خدنگ آمده ای؟

صید صیاد شود ، کبک خرامنده ی مست

از چه در دام خطر مست و ملنگ آمده ای؟

چون که بودست حجابت،سپر تیر نگاه

پس چرا بی سپر ای غافل منگ آمده ای؟

بود تقوای تو زین مَهلَکه ها،پای گریز

از خطر چون بگریزی تو که لنگ آمده ای ؟

تو گلی هستی و گلچین هوس کرده کمین

شیشه ای هستی و در معرض سنگ آمده ای

برد گستاخی شهوت همه شیرینی عشق

نوش بودی تو چرا زهر و شرنگ آمده ای؟

رهبرت عشق و وفا بود و کنون نفس و هواست

در خطر گاه ، چه بی فکر و درنگ آمده ای

جای غفلت نبود، خواهر من قدر بدان

که در این دار فنا ، گوش به زنگ آمده ای

نوشته شده در يکشنبه 5 مهر 1394ساعت 21:22 توسط masal|

نشانم مي دهد چادر حيا را

شرف را عصمت جانان ما را

چنان زيبا نموده روي او را

نمي بيني برويش جز صفا را

تو داري مقنعه اي ماه رعنا

بود زيباتر از تاج زليخا

حيا را او به رخسارت نشانده

صفاي ديگري را کرده بر پا


نوشته شده در يکشنبه 5 مهر 1394ساعت 21:20 توسط masal|

با صدای اذان از سر سفره بلند شد


گفتیم : غذات سرد میشه


گفت: نه! میرم نماز وگرنه غذای روحم سرد میشه


نوشته شده در يکشنبه 5 مهر 1394ساعت 21:07 توسط masal|


بانو کاش این باطن پاکی که می گویی

ظاهرش هم خدایی بود...

بانو کاش می دانستی خدایی که دلت با اوست

حجاب را چقدر دوست می دارد...

و می دانم که می دانی خدا تو را چگونه بیشتر دوست دارد..


برداشتن حجاب از سر تو مقدمه ای می شود بر برداشته

شدن حجاب از چشمان دیگران


به چشمان خیره ی دیگران به خودت ایراد مگیر که مقصر خود تو هستی


نوشته شده در يکشنبه 5 مهر 1394ساعت 21:04 توسط masal|


هر چه بیشتر به شاخ و برگ گل نظاره می کرد،

بیشتر محو زیبایی اش می شد...

دستش را دراز کرد تا در اختیار بگیرد...

ولی خارها مزه درد را به او چشاندند تا دریابد..

اگر حفاظی برای گل نبود، چنین با طراوت و زیبا نمی ماند.

نوشته شده در شنبه 4 مهر 1394ساعت 12:26 توسط masal|

بابا دلت پاک باشد. دل پاک باشد ، کافی است!


نکته :

آن کسی که تو را خلق کرده است،

اگر فقط دل پاک کافی بود، فقط می‌گفت:

«آمنوا» اینکه کنار «آمنوا» گفته:

«آمَنُوا وَ عَمِلُوالصَّالِحات»،

یعنی هم دلت پاک باشد،هم کارت


نوشته شده در شنبه 4 مهر 1394ساعت 12:21 توسط masal|

حجابــــ

احترام به حرمت های الهی ست

و

چادر - حجاب برتر -

بله ی بلند من است به یکتا معشوق عالم، به خدای مهربانم

...

کمی فکر کن ...

تو با بی حجابی به چه کسی بله می گویی؟

نوشته شده در جمعه 3 مهر 1394ساعت 23:13 توسط masal|

چادرم باشد مرا معیار ایمان و شرف


همچو مروارید زیبایم درون یک صدف


دید نامحرم نیفتد لاجرم بر سوی من


افتخارم باشد این،زهرا بود الگوی من


مدعی گوید که چادر یک نشان فانی است


من ولی گویم که با چادر تنم اسلامی است


مدعی گوید که با چادر کلاست باطل است


من ولی گویم که ایمانم ز چادر کامل است


مدعی خواهد مرا بی دین کند با لفظ دوست


چادر من همچو تیر زهرگین،بر چشم اوست

نوشته شده در جمعه 3 مهر 1394ساعت 22:38 توسط masal|


آخرين مطالب
» تو همچنان فرشته بمان
» بدون عنوان
» شعری از حجاب
» نماز سر وقت
» بانو کاش..
» اگر حفاظی برای گل نبود، چنین با طراوت و زیبا نمی ماند.
» بابا دلت پاک باشد. دل پاک باشد ، کافی است!
» اندکی درنگ
» چادرم باشد مرا معیار ایمان و شرف

 Design By : Pichak